بارش ۵۰ سانتیمتر برف در ارومیه، آن هم با اعلام یک هفته قبل پیشبینیِ هواشناسی، نه یک فاجعه طبیعی، که آزمونی آشکار برای سنجش کارآمدی «مدیریت بحران» بود. آزمونی که متأسفانه مسئولان مربوطه در آن نمره قبولی نگرفتند. امروز ارومیه، شهری که میتوانست نمونهای از آمادگی برای استقبال از بارش نعمت الهی باشد، به صحنهای از غافلگیری و نابسامانی تبدیل شد: خیابانهای مسدود، کوچههای پر از برفِ انباشته، صدها اصله درخت شکسته و شهروندانی که در سرمای استخوانسوز، در میان انبوهی از برف گیر کردهاند.
هواشناسی یک هفته قبل از وقوع این بارش سنگین هشدار داده بود. این زمان کافی بود تا به اصطلاح مجموعه "مدیریت بحران" در دستگاههای مربوطه با بسیج نیروها، تجهیزات برفروبی را آماده کند، درختان آسیبپذیر را شناسایی و مهار کرده و تمهیداتی برای عبور و مرور اضطراری بیاندیشد. اما گویا این هشدارها یا نادیده گرفته شده یا آنقدر کماهمیت تلقی شده که امروز شاهد فلج شدن شهر هستیم. سوال اینجاست: مدیریت بحران دقیقاً چه کرده و میکند؟
شکستن صدها اصله درخت تنها یک فاجعه زیستمحیطی نیست، بلکه نشاندهنده بیتوجهی به نگهداری از فضای سبز شهری است. درختانی که سالهاست به خاطر فقدان مراقبت اصولی در آستانه نابودی بودند، حالا با بارش اندکی برف از پای درآمدهاند. آیا نهادها و سازمانهای مسئول حتی یک بار به فکر هرس کردن شاخههای خشک یا تقویت تنه درختان پیش از زمستان افتاده بودند؟ عدهای فرصتطلب نیز به جان درختان افتاده بودند تا ویوی مغازه و ساختمانشان نمایان شود!
در شرایطی که شهرهای پیشرفته دنیا با بارش چندمتری برف در کمتر از ۲۴ ساعت حیات عادی خود را بازمییابند، ارومیه پس از ۵۰ سانتیمتر برف انگار به شهر ارواح تبدیل شده است. ساکنان بسیاری از محلهها از نبود حتی یک لودر یا گریدر برای بازکردن معابر خبر میدهند. خودروهای زیادی در برف گیر کرده و کسبوکارها تعطیل شدهاند.
در این وضعیت مدیریت بحران واقعا کجاست؟ آیا وظیفهشان تنها برگزاری جلسات صوری و انتشار بیانیههای کلیشهای است؟ مدیرانی که برخی از آنها در ۳ دولت مختلف در این حوزه مسئولیت داشتهاند آیا دچار روزمرگی و فرسودگی شغلی شدهاند که چنین بارش قابل پیشبینیی تبدیل به بحرانی بزرگ شده است!
مقایسه با جهان؛ در کشورهایی مانند ژاپن، کانادا یا حتی همسایه شمالی و غربی ما (روسیه و ترکیه)، بارشهای چندمتری برف نهتنها بحران ایجاد نمیکند، که به فرصتی برای نمایش کارایی سیستم مدیریت شهری تبدیل میشود. آنجا پیشبینی هوا با پاسخ عملی همراه است: نمکپاشی پیشگیرانه، تجهیزات برفروبی در آمادهباش، و مشارکت تشکلها و نهادهای مردمی بهراه و همراه. اما در ارومیه، گویا بحران را باید با «صبر تا آبشدن برفها» مدیریت کرد!
این بارش برف، یک زنگ خطر جدی است. نهادهای سهگانه مسئول باید بهطور شفاف توضیح دهند که چرا با وجود هشدارهای قبلی، هیچ برنامه عملیاتی برای مدیریت وضعیت اجرا نشد. آیا کسی استعفا خواهد داد؟ آیا مسئولی برکنار میشود؟ یا این بار هم همهچیز با وعدههای توخالی به فراموشی سپرده میشود؟
ارومیه شهری با تاریخ درخشان و مردمی سختکوش است، اما بینظمی مدیریتی، میتواند سرمایههای اجتماعی و طبیعی این شهر را به نابودی بکشاند. وقت آن است که مسئولان مرتبط یا پاسخگو باشند، یا جای خود را به کسانی دهند که توانایی مدیریت «بحران» را دارند، نه ایجاد آن! مخلص کلام اینکه: «مدیریت بحران، پیش از آنکه یک شغل باشد، یک مسئولیت انسانی است.»
نظر شما