قتل در مالوجه برای زمین/یک شهر به دنبال دادخواهی

سرویس کردستان- اختلاف بر سر زمین مسکونی در مالوجه منجر به قتل شخصی به نام «علیرضا معظمی» می شود؛ فردی با ۳ فرزند که قربانی طمع و خودخواهی عده ای بی قانون شد.

به گزارش خبرنگار کردپرس، چندی پیش فیلمی در رسانه های اجتماعی قروه منتشر شد که نشان از نزاع و  درگیری عده ای می داد. نزاعی که منجر به کشته شدن شخصی به نام «علیرضا معظمی» شده بود.

در همین زمینه بررسی های میدانی نشان می دهد که این ماجرا در شهر دلبران از توابع شهرستان قروه اتفاق افتاده و مقتول اهل شهر مالوجه بوده است. «علیرضا معظمی» کارگر ۴۳ ساله که در یک درگیری برای زمین مسکونی با ضربات چاقو جان خود را از دست می دهد. کسی که به گفته خانواده اش بسیار آرام بود و سعی داشت همه مشکلات را قانونی پیگیری و رفع نماید و اصلاً اهل دعوا و درگیری نبود.

برادرم ناجوانمردانه کشته شد

«علیرضا این زمین را قانونی از شخصی به نام «احمد. د» می خرد. نصفی از این زمین قبلاً برای شخصی به نام «علی پاشا. آ» بوده و همین شخص بعد از اینکه علیرضا زمین را می خرد شروع می کند به کارشکنی و مانع تراشی و اذیت و آزار علیرضا و اینکه این زمین نباید خریداری می شد». این ها را «احمد معظمی» برادر «علیرضا» می گوید.

او آنچه در فیلم رخ داده را شرح می دهد. «یک روز فروشنده زمین «احمد. د» به علیرضا زنگ می زند و می گوید بیا برویم بنگاه و مشکلات موجود را حل کنیم. علیرضا هم قبول می کند و می رود. اما همین که به بنگاه می رسد می بیند که احمد تنها نیست و همان «علی پاشا. آ» و پسر پاشا به نام «مهدی. آ» هم هستند.

حالا در بنگاه به گفته شاهدان با هم بحث و جدل می کنند و «علیرضا» هم چون قصد دعوا نداشته می گوید قانون همه چیز را مشخص می کند و سوار ماشین می شود که برود اما در این حین او را از ماشین پیاده کرده و شروع به زدنش می کنند. در این بین «مهدی. آ» اسپری به چشمان «علیرضا» می زند و بعد با چاقو به او حمله می کند و همین می شود که علیرضا جان خود را از دست می دهد».

آن طور که خانواده «علیرضا» می گویند «او اصلاً اهل دعوا نبود و همیشه می گفت قانون همه چیز را تعیین می کند». قانونی که حالا باید عدالت را برایش به اجرا در آورد.

قتل در مالوجه برای زمین/یک شهر به دنبال دادخواهی

پدرم خیلی آرام بود...

خانواده «علیرضا» سیاهپوش و عزادارند. آن قدر گریه کرده اند که چشمانشان باز نمی شود. سه فرزندش چنان در شوک فرو رفته اند که گویی خواب می بینند. «میترا» دختر ۱۷ ساله اش از آرام بودن پدرش می گوید. «پدرم مدت ده سال بود که عضو انجمن معتادان گمنام بود و روحیه آرامی داشت و اصلاً دوست نداشت با کسی بحث و جدل کند. برای همین موضوع هم مدام می گفت هرچه قانون بگوید همان را قبول دارم. من بحثی ندارم».

پسر ۲۳ ساله اش خانه نیست و دختر کوچک اش گرچه ۴ سال دارد اما جای خالی پدر و نبود او را خوب حس می کند.

زندگی ۲۴ ساله را نابود کردند

««احمد. د» داماد برادر «علی پاشا. آ» است و هر بار که علیرضا می گفت بیا برویم بنگاه، بهانه می آورد و نمی آمد. آن روز که «احمد. د» زنگ زد به علیرضا و گفت بیا بنگاه، علیرضا خوشحال شد و گفت بالأخره مشکلات حل می شود اما نمی دانست چه نقشه ای برایش کشیده اند». این را «زیبا» می گوید. همسر «علیرضا»، زنی که حالا با سه فرزند، تنها و بی سرپرست مانده است. نگاهش به سمت فرزندانش می چرخد و در چشمانش غم و ترس از آینده ای نامعلوم نهفته... ۲۴ سال باهم زندگی کرده بودند و تصور اینکه نان آور خانه اش چنین ناجوانمردانه از دست برود برایش سخت است.

او هم از روز حادثه می گوید. از اینکه با نقشه قبلی همسرش را می کشانند بنگاه و بعد به او حمله می کنند. « «احمد. د» با نقشه «علیرضا» را می کشاند بنگاه و بعد به همراه «علی پاشا. آ» و پسرش «مهدی» به او حمله می کنند. داخل فیلم مشخص است که علیرضا قصد دعوا ندارد اما آنان دست بردار نیستند. همه مردمی که آنجا بودند شاهدند چه اتفاقی افتاده و بسیاری آمدند و شهادت هم دادند».

قتل در مالوجه برای زمین/یک شهر به دنبال دادخواهی

«زیبا» درخواست قصاص دارد و می خواهد عدالت اجرا شود. «ما می خواهیم قانون رسیدگی کند و قاتل و همدستانش را به سزای کارشان برساند. حتی شاهدان به ما گفتند که علی پاشا وقتی مهدی پسرش، همسرم را می زند به او می گوید برو مشروب بخور بگذار بگویند مست بوده ای و در حال خودت نبوده ای... اگر این صحت داشته باشد نباید قانون این ترفندها را باور کند».

وقتی «علیرضا» کشته می شود به خانواده اش نمی گویند فوت کرده و تنها خبر می دهند که دچار آسیب شده و او را به بیمارستان قروه برده اند، این در حالی است که همان لحظه «علیرضا» تمام کرده بود.

«زیبا» دیگر گفته های شاهدان را به زبان می آورد. «همچنین شاهدان می گفتند همان ابتدای دعوا علیرضا می خواسته به پاسگاه زنگ بزند اما ضاربان نمی گذارند و گوشی اش را می گیرند. حتی لحظات آخر به همان مردم می گوید بروید و شهادت دهید که چه کسانی من را زده اند و به خاطر همین شاهدان آمدند و همه چیز را گفتند».

این خانواده حالا هیچ منبع درآمدی ندارند و «علیرضا» که تا قبل از عمل کلیه اش کارگری می کرد و بعد از عمل کلیه به مسافرکشی مشغول شده بود حالا رفته و خانواده اش مانده اند دست خالی بدون سرپرست، بدون درآمد و بدون تکیه گاه...

قتل در مالوجه برای زمین/یک شهر به دنبال دادخواهی

متهم اعتراف کرده...

خانواده «علیرضا معظمی» از اعتراف متهم «مهدی. آ» گفتند اینکه باتوجه به فیلم و شواهد شاهدان و مدارک موجود متهم اقرار کرده و حالا هم در بازداشت است. اما دو ضارب دیگر «احمد. د» و «علی پاشا. آ» که در این قتل همدستی داشته اند با وثیقه میلیاردی آزاد شده اند تا دادگاه تشکیل شود و این آزادی با وثیقه به معنای بی گناهی آنان نیست و قطعاً معاونت در قتل شاملشان خواهد شد.

یک شهر خواستار دادخواهی اند

تمام اهالی مالوجه سیاهپوش برای «علیرضا» هستند. مردی که هیچکس بدی اش را نمی گوید و همه به خوبی و نیک اندیشی اش اشاره می کنند. حالا اهالی می خواهند قانون هرچه سریع تر اجرا شود و نشان دهد که نمی توان با زور و زر به راحتی جان یک انسان را گرفت و بعد راحت و آزادانه زندگی کرد.

کل شهر مالوجه به دنبال دادخواهی اند و منتظرند تا قانون اجرا و عدالت حکم فرما شود. /

* گزارش و عکس: زیبا امیدی فر

کد خبر 2780249

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha